همین چندروزقبلکه آمار رسمی دولت از آمار بیش از 4000 نفری خودکشی در سال،1395 منتشرشد، این یعنی تعداد روزهای سال نیز، نمیتواند به سرعت خودکشی زنان در ایران،برسد. با این حال هم سکوت و هم تقلیل دلایل سوق به سوی خودکشی، همچنان پابرجاست. وضعیت به حدی اسفبار شده که از یک سو، مرگ ریحانه جباری و فریناز خسروانی و ... را کاملا شخصی جلوه داده، یا مثلا میخواهند راهکار عوض کنند و بگویند، بجای استفاده از طناب دار و خودسوزی،قرص و یا گچ بخورند. اما سوال همین جاست،که خودکشی زنان چگونه میتواند بنا به خواست آنان صورت پذیرد؟
گویی تنها چیزی که ارزان شده است، جان آدمی است و آنچه زمینه را برای ایجاد چنین شرایطی فراهم میآورد مورد بحث قرار نمیگیرد. بدون شک اگر پای مواردی بسیار مهم در میان نباشد، هیچکس به زندگی خود خاتمه نخواهد داد.
همگی ما برسیاستها و مواضع زن ستیزانهی دولت ایران در برابر ساختارهای جامعه و بویژه زنان واقفیم. اما آنچه که مهم است همان پیکرهی جامعه است. زمانیکه کسی مجبورشود به زندگی خود پایان دهد، چگونه میتوان از وجدان و اخلاق سخنی به میان آورد؟؟